رضا کمالی از کارمندی تا تجارت زعفران

رضا کمالی از کارمندی تا تجارت زعفران : روزی که تصمیم می‌گیری دیگر فقط یک رویاپرداز نباشی، همان روز اولین قدم را به سوی موفقیت برداشته‌ای! صادرات و تجارت بین‌الملل ممکن است در نگاه اول ترسناک به نظر برسد، اما بدان که هر غول موفقیتی، روزی یک تازه‌کار ترسو بوده است. رضا کمالی و رعنا ارشدی هم روزی دقیقاً مثل تو فکر می‌کردند،  با کلی سوال بی‌جواب و ترس از ناشناخته‌ها.

اما امروز آنها داستان‌های زنده‌ی موفقیت هستند. تنها تفاوتشان با دیگران؟ شجاعتِ شروع کردن و اعتماد به فرآیند یادگیری. تو هم می‌توانی نه تنها یک بازیگر، که یک ستاره در دنیای تجارت باشی. همین امروز صفحه‌ی اول داستان موفقیت خود را ورق بزن!" 

رضا کمالی: از صفر مطلق تا اولین صادرات در خرداد ۱۴۰۴!

رضا کمالی از کارمندی تا تجارت و صادرات زعفران
 

فصل اول: یک آدم معمولی با یک زندگی یکنواخت 

رضا کمالی، ۳۲ ساله، کارمند یک شرکت کوچک در تهران. حقوق ماهانه‌اش کفاف زندگی ساده‌اش را نمی‌داد، و همیشه حس می‌کرد جای چیزی خالیست. "صادرات؟ اینا چیه بابا! مال آدم‌های خاصه..." این جمله‌ای بود که همیشه به خودش می‌گفت.  

تا اینکه یک روز، یک تبلیغ تاجر آفرین را دید: "شما هم می‌توانید صادرکننده شوید!"

فصل دوم: نقطه صفر! هیچی بلد نبود...  

- گمرک؟ فکر می‌کرد یه جای خیلی سخت و اداریه!  
- اینکوترمز؟ اصلا نمی‌دانست این کلمه یعنی چه!  
- مذاکره با خارجی‌ها؟ آخرین باری که انگلیسی حرف زده بود، مربوط به دوران دبیرستان بود!  

حتی وقتی برای اولین بار وارد دوره شد، از بس اطلاعاتش کم بود، خجالت می‌کشید سوال بپرسد!  

فصل سوم: معجزه آموزش گام‌به‌گام  

ما به رضا یاد دادیم:  
چطور از صفر شروع کند (بله، دقیقاً از همین نقطه!)  
چگونه محصول صادراتی انتخاب کند (بدون نیاز به سرمایه کلان)  
چطور اولین مشتری خارجی را پیدا کند (حتی اگر انگلیسی‌اش ضعیف بود)  

فصل چهارم: خرداد ۱۴۰۴، روزی که رضا "تاجر" شد!  

بعد از ۴ ماه آموزش و تمرین، رضا اولین محموله زعفران خود را به آلمان فرستاد. همان رضایی که حتی بلد نبود پروفرما بیلد بزند!  امروز نه‌تنها یک تاجر بین‌المللی است، بلکه می‌خندد وقتی یادش می‌آید چقدر ترسیده بود از اینکه: "نکنه کل سرمایه‌ام رو از دست بدم!"  

نتیجه‌گیری:

اگر رضا توانست، شما هم می‌توانید!  رضا کمالی نمونه‌ی زنده‌ی این حقیقته: 

• نیازی به اطلاعات قبلی نداشت.  
• نیازی به ارتباطات خاص نداشت.  
• حتی انگلیسیش هم حرفه‌ای نبود!  

تنها چیزی که لازم داشت، اراده‌ای برای شروع و آموزش‌های درست و زیر ساخت بود.  

شما چطور؟ آماده‌اید داستان موفقیت خودتان را بنویسید؟  

به تجارتخانه ما سر بزنید | برای شروع صادرات کلیک کنید